فهرست ها

معرفی کتاب

کتاب «رضانام تا رضاخان (زندگی نامه رضاشاه پهلوی از ۱۲۵۶ تا ۱۲۹۹) نوشته هدایت الله بهبودی» از منابع کتابخوان ماه اسفند معرفی شد.

رضانام تا رضاخان (زندگی‌نامه رضاشاه پهلوی از ۱۲۵۶ تا ۱۲۹۹)
پدیدآور: هدایت‌الله بهبودی
ناشر: مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی
تعداد صفحات: ۳۹۶

 

این کتاب از آثار برجسته در حوزه تاریخ معاصر ایران که به بررسی زندگی و دوران حکومت رضاشاه پهلوی می‌پردازد.

وجه تسمیه‌ی کتاب «رضانام تا رضاخان»، اشاره به تغییر هویت و جایگاه رضاشاه دارد؛ از یک فرد نظامی با نام ساده "رضاخان" تا تبدیل‌شدن به "رضاشاه پهلوی"، بنیان‌گذار سلسله پهلوی. کتاب به طور خاص بر دوره‌ی انتقال قدرت از قاجار به پهلوی متمرکز است و تحولات این برهه‌ی حساس از تاریخ ایران مبتنی بر اسناد دست‌اول و متقن تحلیل می‌کند.

استنادات انبوه و پیوسته‌ی بهبودی در این کتاب به اسناد دست‌اول تاریخی، به بازخوانی دقیق و منسجم وقایع، و شکل‌گیری تصویری واقع‌گرایانه و مستند از رضاشاه و نقش او در شکل‌گیری ایران مدرن منجر می‌شود. در مجموع، «رضانام تا رضاخان» کتابی است که با نگاهی دقیق و مستند، به یکی از مهم‌ترین دوره‌های تاریخ ایران می‌پردازد و برای علاقه‌مندان به تاریخ معاصر ایران، اثری خواندنی و ارزشمند محسوب می‌شود.

محتوای کتاب ۴ محور اصلی دارد:
۱) بررسی اوضاع ایران در اواخر دوره‌ی قاجار، ضعف حکومت مرکزی، نفوذ خارجی و بحران‌های داخلی.
۲) تحلیل چگونگی به‌ قدرت‌ رسیدن رضاخان از طریق نیروی نظامی و نقش او در کودتای ۱۲۹۹ شمسی. (همراه با ذکر چالش‌هایی که با مخالفان خود (به‌ویژه امثال شهید مدرس) داشت و حمایت‌هایی که از ناحیه انگلیس و بزرگان لژهای فراماسونری دریافت می‌کرد).
۳) بررسی فرآیند تبدیل رضاخان از یک نظامی به پادشاه و تأسیس سلسله پهلوی.
۴) تحلیل سیاست‌ها و اقدامات رضاشاه در حوزه‌های مختلف انگیزه‌های او از این به‌اصطلاح نوسازی‌ها، ایجاد ارتش مدرن، اصلاحات اداری و فرهنگی، و همچنین سرکوب مخالفان.
۵) بررسی علل سقوط رضاشاه و اشغال ایران توسط متفقین در جنگ جهانی دوم.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

اردشیر جی با تمجید از رضاخان یاد می‌کند. آیرونساید نیز بدون اشاره به منبع معرفی او، ابتدا از ظاهر این فرمانده قزاق‌خانه می‌نویسد: «مردی بود با قامتی به بلندی بیش از شش پا، با شانه‌هایی فراخ و چهره‌ای بسیار مشخص و متمایز، بینی عقابی و چشمان درخشانش به او سیمایی زنده می‌بخشید که در آن مکان [آق‌بابا] دور از انتظار بود؛ او مرا به یاد راجه‌های مسلمانی می‌انداخت که در هند مرکزی دیده بودم، نام او رضاخان بود.» و سپس می‌افزاید: «مردی که قرار بود بر سرنوشت کشورش تأثیری عظیم به جا بگذارد، رفته‌رفته در معرض توجه قرار گرفت.» این جمله‌ی آیرونساید اگر به‌واقع مربوط به آگاهی‌های داده شده به او در همان زمان بوده باشد، نشان‌دهنده‌ی این است که مأموران سفارت انگلیس، نه رضاخان، بلکه شخص اول آینده کشور ایران را به او معرفی کردند.

آیرونساید در ادامه می‌نویسد: «نخستین باری که او را دیدم، پیکرش از یک حمله‌ی جدی مالاریا دستخوش تب و لرز شده بود، اما من متوجه شدم که او هرگز از پا در نمی‌آمد. تصمیم گرفتیم فوراً او را به طور موقت به فرماندهی بریگاد قزاق منصوب کنیم.» آیرونساید متکبرانه کشف رضاخان را به‌حساب خود می‌گذارد و از کوشش‌های چند ساله سفارت انگلیس در تهران چشم‌پوشی می‌کند. (ص ۲۱۵ تا ۲۱۷)

اخبار و اطلاعیه